پیامبران معاصر
شهدا چگونه صاحب اعجاز میشوند؟
آنچه که ما دیدیم نه به عنوان فهم از اسلام بلکه به عنوان یک تجربه از شهیدانمان رویت کردیم و مشاهده کردیم و دیدیم این نکته مهم است که خواهران من برادران من، عزیزان مشتاق! تا کسی شهید نبود شهید نمیشود. شرط شهید شدن شهید بودن است. اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او از رفتار او از اخلاق او استشمام شد بدانید او شهید خواهد شد. تمام شهدای ما این مشخصه را داشتند. قبل از اینکه شهید شوند، شهید بودند. نمیتواند کسی را قبل از اینکه علم بیاموزد عالم شود. شرط عالم شدن علم آموزی است؛ شرط شهید شدن، شهید بودن است.
این جایگاه بزرگ و رفیعی که امام (رضی الله) فرمودند ما که نسبت به مقام آنها عاجزیم همین بس که آنها «عند ربهم یرزقون» هستند و در جای دیگری فرمودند شهید به دلیل اینکه از منیت خود و نفسانیت خود عبور میکند و خود را فدا میکند و خودی و منیتی باقی نمیماند، به دلیل این ذوب شدن، شهید آن حجابهای ظلمانی و نورانی را پشت سر میگذارد و به جایگاه «عند ربهم یرزقون» و به جایگاه «ضیافت الله» و «لقاء الله» نائل میشود.

پایه اصلی که همهی شهیدان ما طی کردند و به این جایگاه رسیدند و یکی از مقامات مهم رسیدن به جایگاه شهید است، پایگاه و مقام هجرت است. اولین پایه رسیدن به مقام شهید و مقام شهادت مسئله هجرت است. هجرت از خود، هجرت از مقامات خود، هجرت از مال خود، هجرت از مکان خود، هجرت از دلبستگیهای خود، هجرت از زیباییهای خود. شهدا این هجرت را در همه ابعادش در حد کمال انجام دادند. آن پدر شهید را که به اسم میشناسم وقتی میخواست که با دختر خودش خداحافظی کند، دستش را بر روی صورت دخترش مالید، رویش را برگرداند به طرف دیگرش که همسرش از او سؤال کرد چرا نمیبینیدش؟ گفت میترسم او مرا بگیرد و مرا زمینگیر کند. این هجرت، هجرتی است که اگر در انسان صورت گرفته ولو اینکه به مقام شهادت نرسد او از اجر عظمای الهی بنا به وعده خداوند در قرآن کریم بهره مند است.
مرتبه دوم، مرتبه جهاد است. جهاد در راه خدا (فی سبیل الله) و مرتبه سوم ایستادگی و پایداری است در این راه.
این شهدای حرم را دیدید، این شهدایی که اخیراً به شهادت میرسند اینها «ازکی الازکیا» هستند، اینها ذکاوت دارند، اینها هوشمندند. هوشمندی و ذکاوت در این نیست که انسان مال را چگونه کسب کند. اینکه انسان خود را نگه دارد و آن ذرات اتصال را در وجود خودش حفظ کند، منتظر فرصتی باشد تا در اولین فرصت بتواند خودش را اتصال بدهد و به فوز عظمای شهادت نایل شود این ذکاوت است، این زرنگی است، این تیزهوشی است.
ایستادگی در این راه (من المومنین رجالُ صدقوا ما عاهدُالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا) این اساس است. اگر این پایداری وجود داشت ولو اینکه انسان بماند اما بعنوان یک شهید میماند. این یک پایگاه اساسی است یک جایگاه مهم است.
ما در مسئلهی درک مقام شهدا نباید تردید کنیم که آنها مثل اولیای ما دارای اعجازند. اینکه ما به قبور آنها توسل میکنیم، از آنها استمداد بطلبیم، این یک حقیقت است.
شهید به مدار مغناطیسی رسولالله و آل الله اتصال دارد، به این دلیل شهید صاحب اعجاز است، به این دلیل مردم بامعرفت به قبور شهدا التجاء و توسل میکنند. او چون ذوب در خدا شده است اخلاص پیدا کرده و چون اخلاص پیدا کرده او اتصال پیدا کرده. (و اذا اتصلوا لا فرق بینهم و بین حبیبهم) یعنی اگر این اتصال بوجود آمد فرقی بین آنها و حبیب آنها و معبود آنها نیست. چون این اتصال به وجود آمده، این از خود او نیست. این در اثر آن اتصال بوجود آمده. (عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انا اقول کنفیکون و انت تقول کن فیکون) (ای بنده من مرا بندگی کن تا تو را به جائی می رسانم که مانند من شوی، من به هر شیئی بگویم بشو بلافاصه ایجاد خواهد شد تو نیز این قدرت را خواهی یافت که هر کاری را که خواهی، بگوئی تا ایجاد شود). این یک قاعده الهی است. هرکس به امیرالمومنین نزدیکتر شد به این مدار مغناطیسی علی بن ابیطالب، این مدار به او اثر میگذارد. او کمیل بن زیاد میشود. او ابوذر غفاری میشود. او سلمان پاک میشود. فلسفهی شهید فلسفهی این اتصال است. این قطره اتصال یافته به دریا قطره دیگر دیده نمیشود. او همگی دریاست. دریای الهی. او وصل به مدار مغناطیسی الهی و ائمه شده. دیگر او دیده نمیشود چون آن مدار اتصال را دارد. او جزئی از ائمه شده و جزئی از معصوم شده. مقامی است اینکه امیرالمومنین با همه عظمتش با همهی زخمهای تنش با لیله مبیتش با همه عظمتهای امیرالمؤمنین از دوران کودکی تا دوران شهادت، در حادثه احد گریست برای شهادت و تا پیامبر وعده شهادت را به او نداد آرام نگرفت و وقتی شمشیر بر فرق سر مبارک او فرود آمد این جمله را فرمود: (فزت و رب الکعبه) به خدای کعبه رستگار شدم. این رستگاری دو وجه دارد. یکی آسودگی از نامردمان و یکی رسیدن به اون جایگاه بزرگی که امیرالمؤمنین در عطش آن به سر میبرد.
قربانی مهم است، اما مهمتر از قربانی آن چیزی است که انسان برای آن قربانی میشود. عظمت آن چیزی که برایش قربانی میشود مهمتر از خود قربانی است. امام حسین عظیم است اما اعظم از امام حسین علیه السلام آن چیزی است که امام حسین برای آن قربانی شد. و آن همان کلمهی مبارک بود که فرمود: (ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی)( اگردین جدم محمد جز با کشته شدن من برپا نمی ماند پس ای شمشیر ها مرا فرا بگیرید).