محبت به زبان آذری
بریدهای از گزارش بازدید سرزدهی رهبر انقلاب از مناطق زلزلهزدهی آذربایجان شرقی
آقا صحبتهای کوتاهشان را تمام میکنند و میخواهند بروند که جمعیت مانع میشود. مدت زیادی طول میکشد تا خودرو آقا دوباره به جاده برسد. جوانها مسیر زیادی را به دنبال ماشین میدوند. به جادهی اصلی که میرسیم، تازه به صف ماشینهایی برمیخوریم که از ماجرا مطلع شدهاند و میخواهند در کنار خودروی حامل رهبر انقلاب حرکت کنند. مقصد بعدی روستای «باجهباج» است.
روستای باجهباج بر خلاف روستای قبلی در دره واقع است و از کنار جاده فقط ویرانههای آن پیدا است. ساکنین روستا در چادرهای هلالاحمر که در کنار جاده برپا شده اسکان یافتهاند. توقف چند ماشین دولتی توجه چادرنشینان را به خود جلب میکند، اما چهرههای آنها وقتی دیدنی میشود که میبینند از داخل یکی از همین ماشینها آقا پیاده میشوند. برای درک بقیهی ماجرا لازم نیست زیاد هم آذری بلد باشی. خانمی از دور میگوید «سنه قربان» و دیگری به فرزندش میگوید: «گِت آقایه باخ» (برو آقا را ببین) اما این رؤیای شیرین چند دقیقه بیشتر دوام نمییابد، زیرا آقا میخواهند به چند روستای دیگر هم سربزنند.
کاروان خودروهای مردم که پشت سر آقا راه افتادهاند مدام بزرگتر میشود. خبر ماجرا در همین چند دقیقه بین مردم پیچیده و هرکسی که اتومبیلی داشته، خودش را به محل رسانده. اکثر روستاها با جادهی اصلی فاصله دارند و همین موضوع زمان امدادرسانی را طولانی کرده بوده. روستای بعدی زغنآباد است. این روستا هم تقریباً تخریب شده و اهالی آن در چادرهای هلالاحمر اسکان یافتهاند. مسجد روستا هم همینجا است. کانکسهای سرویس بهداشتی را هم در همان نزدیکی بنا کردهاند. آب لولهکشی به محل چادرها رسیده، اما از آن فقط برای شستوشو استفاده میکنند. بطریهای آبمعدنی و گالنهای آب در کنار همهی چادرها فراوان است. در کنار هر چادر هم یک خودرو پارک کردهاند که یا برای ساکنین آن چادر است یا برای اقوام نزدیکشان که برای سرزدن و دیدار آمدهاند.
توقف در این روستا هم کوتاه است. وقتی میخواهیم به جادهی اصلی برگردیم، به یک مشکل جدید برمیخوریم؛ مردم با خودروهای خود مسیر را پر کردهاند و راه را بستهاند. با بوقهای ممتد و کمک نیروهای انتظامی مسیر باز میشود و ما به روستای «شیخملو» میرویم، اما «هیأت همراه مردمی» ولکن ماجرا نیست. بهتدریج بچههای بسیج هم به این جمع میپیوندند. امکانات آنها بهتر است؛ سوار تویوتا هستند و میتوانند خودشان را «قاطی ماجرا» کنند و از سد نیروی انتظامی عبور کنند.
در راه دوباره از کنار چند روستای کوچک عبور میکنیم، اما دیگر انگار همه منتظر رهبرشان هستند. خبر در منطقه پیچیده است. مردم چادرها را رها کردهاند و کنار جاده در انتظارند. چادر «پلیس سیار» نیز در کنار همهی کمپهای اسکان اضطراری برپا است و پلیس هم همراه نیروهای امدادی هلالاحمر و گروههای متعدد بسیجی در حال خدمترسانی به مردم هستند.